دختر حاجی صیاد (2)

افزوده شده به کوشش: آرین کارمانی

شهر یا استان یا منطقه: آذربایجان

منبع یا راوی: حسین داریان

کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران

صفحه: 263-264

موجود افسانه‌ای: nan

نام قهرمان: دختر حاجی صیاد

جنسیت قهرمان/قهرمانان: انسان

نام ضد قهرمان: رمّال

این روایت مانند روایت دختر حاجی صیاد(1) می‌باشد که از کتاب «افسانه های اذربایجان» نقل کردیم. در این روایت مال چشم طمع به دختر دارد و باعث گریز او می‌شود، همچنین در این روایت، دختر برادر ندارد و پدر او کس دیگری را برای کشتن او می‌فرستد. اعمال انجام شده در هر دو روایت یکی است.

قسمتی از متن قصه: «...دختر حاجی صیاد گفت: «...پدر! تو به سفر حج رفتی. پانزده روز بعد از رفتن تو همین رمال افتاد دنبالم که من تو را می‌خواهم بگیرم. هر چه گفتم: «من نمی‌خواهم زن تو بشوم. من کجا تو کجا؟» دو تا پایش را توی یک کفش کرد که باید من تو را بگیرم. من راضی نشدم. آخر سر به صاحب حمام گفت: «حمام را خلوت کن تا من بیایم حمام و او را بگیرم.» همین که داخل حمام شد من با ظرف مسی توی سرش کوبیدم. سرش شکست. او ماند توی حمام و من بیرون آمدم چند وقت گذشت خبر رسید که شما دارید می‌آیید. این رمال برداشت نامه نوشت که شما آن‌جایید و خبر ندارید دخترتان با چه کسانی رابطه دارد. تو هم یک نفر را فرستادی که برو سر دختر را بِبُر و پیراهنش را به خون آغشته کن. مادرم راضی نشد و به او گفت: «سر دخترم را نَبُر. او را بِبَر بیرون ده و رهایش کن اگر مُرد که مُرد. اگر هم زنده ماند که زنده مانده است.» ...»...»

Previous
Previous

پادشاه و سه دخترش (1)

Next
Next

پادشاه ظالم که رعیت او را از سلطنت برکنار کرد